جدول جو
جدول جو

معنی حجت اصفهانی - جستجوی لغت در جدول جو

حجت اصفهانی
(حُجْ جَ تِ اِ فَ)
در تذکرۀ روز روشن شعر او آمده و گویامقصود وی ناصرخسرو علوی باشد. (الذریعه ج 9 ص 233)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(جِ)
اصفهانی (آقا جواد) شاعر ایرانی. او به هندوستان شد و به حکمران ایالت ’اود’ یمین الدوله نواب سعادتعلی خان بهادر پیوست و پس از ارتقاء بمدارجی عالی در آخر ترک و تجرد گزید و کسوت درویشان پوشید و در اصقاع هند بسیاحت پرداخت و در محلی نامعلوم در همین سیر آفاقی در گذشت و از گفته های اوست:
تا چرخ نالۀ دل رنجور میرود
این تیر را ببین چقدر دور میرود
لغت نامه دهخدا
(حِ بِ اِ فَ)
سید ابوتراب. از سادات تبریزی ساکن عباس آباد اصفهان و معاصر بیگدلی بود و در زمان نادرشاه درگذشت. (الذریعه ج 9 ص 232 از روضهالصفا) (آتشکدۀ آذر ص 371) (روز روشن ص 166) (دانشمندان آذربایجان ص 122) :
زین پیش گردون در شیر من خون
میکرد و اکنون در باده ام آب.
(آتشکدۀ آذر ص 371)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ تِ اِ فَ)
اسمش علیخان و ملازم شاهزاده محمدرضا میرزا متخلص به افسر حکمران گیلان بود و مرتبۀ وزارت او یافت. هدایت گوید: ملاقاتش روی داده. جوانی نیکوخصایل شیرین شمایل مهربان خلیق و رفیق بود. چندی است که درگذشته. این بیت ازو به یادگار است:
ما در رهش ز پای فتادیم و دیگرند
آنانکه گفته اند به منزل رسیده ایم.
(مجمعالفصحا ج 2 ص 93) (ذریعه ج 9 ص 238)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ اِ فَ)
نامش حسنعلی بود و متولی مزار شهیدیه محل قتل صفی میرزا صفوی به دست شاه عباس اول بود. احوال او در ذریعه (ج 9 ص 241) بنقل از نصرآبادی و تذکرۀ غنی آمده است. تخلص او حسن بوده است
برادر حاج عبدالله عطار از شاعران سدۀ یازدهم. نصرآبادی مثنوی ’خروسیه’ را بدو نسبت داده است. (ذریعه ج 9 ص 240). و او راست: مثنوی ’فتح نامه’. (کشف الظنون). رجوع به حسن یزدی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ جَ فِ اِ فَ)
به روایت مؤلف صبح گلشن وی به گازری زندگی میکرده است. او راست:
آنچه شد تقدیر نتواند کسی تدبیر کرد
در دلم خون گشت هر خونی که مادر شیر کرد.
رجوع به تذکرۀ صبح گلشن ص 540 و قاموس الاعلام ج 6 شود
لغت نامه دهخدا